جدول جو
جدول جو

معنی همه جان - جستجوی لغت در جدول جو

همه جان
مرتعی از توابع شهرستان بندرگز
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رمه بان
تصویر رمه بان
چوپان، برای مثال گرگ گیاخوار و گوسفند دریده / در رمۀ من بوند و من رمه بانم (سوزنی - ۴۵۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هیمه دان
تصویر هیمه دان
هیزم دان، جای ریختن هیمه، انبار هیزم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از همه دان
تصویر همه دان
دانندۀ همه چیز، بسیار آگاه
فرهنگ فارسی عمید
(هََ مْ نَ)
دهی است از بخش بافق شهرستان یزد. دارای 362 تن سکنه، آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله، گردو، بادام و زردآلو، و کار دستی زنان کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(هَِ مِ)
دهی است از توابع شهرستان کرج. دارای 293 تن سکنه، آب آن از چشمه سار و محصول عمده اش غله، لبنیات و عسل است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(هََ مِ کَ)
دهی است از بخش گرمی شهرستان اردبیل. دارای 50 تن سکنه، آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(هََ مَ)
دهی است از بخش چهاردانگۀ شهرستان ساری. دارای 105 تن سکنه، آب آن از چشمه و رود خانه نکا، محصول عمده اش غله، برنج، لبنیات، عسل و ارزن و کار دستی زنان بافتن شال و کرباس است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(هَُ زَ)
دهی است از بخش ورزقان شهرستان اهر که دارای 464 تن سکنه است. آب آن از چاه و محصول عمده اش غله و سردرختی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(هََ مَ / مِ نِ بَ / بِ)
کاری که از همه طرف با آن روی موافق نشان داده شود. مورد اتفاق. دارای جنبه های گوناگون
لغت نامه دهخدا
تصویری از همه دان
تصویر همه دان
داننده همه چیز
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که از هر جانب و طرف صورت گیرد: مبارزه ای پی گیر و همه جانبه ضد... شروع کردند
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته مهرگان جشن مهرگان، جشن: در تازی مهرجان به هر جشنی گفته می شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیمه جان
تصویر نیمه جان
نیم جان: (مرد نیمه جان دهان گشود و گفت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هیمه دان
تصویر هیمه دان
جایی که در آن هیمه انبار کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همه جانب
تصویر همه جانب
همه زی همه سوی هرجانب هرطرف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همه سال
تصویر همه سال
هرسال: همه سال سفر میکند
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که بهمه جا رفت وآمد دارد: همه جاروشدی وباده گسار ساده رویی ترا بباده چکار ک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همه کار
تصویر همه کار
هرکار: همه کار را بلد است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همه جانبه
تصویر همه جانبه
((~. نِ بِ))
آن چه از هر جانب و هر طرف صورت گیرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از همه جایی
تصویر همه جایی
Omnipresence
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از همه جایی
تصویر همه جایی
omniprésence
دیکشنری فارسی به فرانسوی
از توابع چهاردانگه ی شهریاری هزارجریب ساری و بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از همه جایی
تصویر همه جایی
onipresença
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از همه جایی
تصویر همه جایی
omnipresencia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از همه جایی
تصویر همه جایی
wszechobecność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از همه جایی
تصویر همه جایی
вездесущность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از همه جایی
تصویر همه جایی
всюдисущність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از همه جایی
تصویر همه جایی
alomtegenwoordigheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از همه جایی
تصویر همه جایی
Allgegenwart
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از همه جایی
تصویر همه جایی
onnipresenza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از همه جایی
تصویر همه جایی
सर्वव्यापकता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از همه جایی
تصویر همه جایی
সর্বত্র উপস্থিতি
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از همه جایی
تصویر همه جایی
her yerde bulunma
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از همه جایی
تصویر همه جایی
편재
دیکشنری فارسی به کره ای